لمس ناشناس10(صحنه دار)

دلی · 18:44 1403/03/01

هههلو ببخشید قرار بود دو پارت بدم ولی نت ندارم فق برا  یه پارت 

این پارت منحرفی نی بعدی صحنه داره 

حمایتم بکنید 

برا بعدی شرط ندارم 

ویلیام::

اوف این دختر محشره من از صبح تو کفشم اونم تازه بهونه دستم داد خب از خجالت خودم در امدم

شب باید با خودم ببرمش بلکه نظر رقیبان رو جذب کنه به عنوان جاسوس بفرستمش

باید خوب نقشه بکشم تا این آزاد مهر رو از پا در بیارم اگ از سر راهم بره کنار دیگ هیچ مشکلی ندارم تو زندگی

ایلین:

اخخ خودا چقد خستم هنوز دردم ا بین نرفته باید برا این شازده صبحونه ببرم 

با هزار زحمت ا جام بلند شدم و صبحونه رو بردم اتاق حضرت فیل 
تق تق تق 

ویلیام: بیا تو 

بیشعور بویی از اخلاق نبرده 

با ارنجم درو باز کردم چون سینی دستم بود 

با پام درو هل دادم دیدمش با حوله رو کاناپه نشسته بود جوووووووون عضله هارو  (نویسنده:هیز بدبخت 😐)

ویلیام: شب یه جایی میرم باهام میای باید دختر حرف گوش کنی باشه وگرنه تنبیه میشی تاکید می‌کنم بایددددددد 
برات آرایشگر و لباس میفرستم بعد از نهار شروع کن به آماده شدن

ایلین: کجاست  اون جایی ک میریم 

ویلیام:  تورو سننه سوال اضافی نپرس 

ایلین: واااا میخای منو ببری ها باید بدونم 

ویلیام: من میگن نباید بدونی 

ایلین:منم میگم میخام بدونم 

ویلیام: انگار دلت یه دور دیگ میخام بکنمت 

ایلین: غلط کردم 

ویلیام: دیگ از این غلطا نکن 


بعد از چند ساعت::

جووووون چ چیزی شدم الهی تو گلوی این آقا گیر کنم ااایش چشم دیدن این همه زیبایی رو نداره 

پایین منتظرمهه الا بلا باید برمم یعنی 
آخ خودا این چ مصیبتیه گرفتارش شدم

 

 

عکس لباسا و میکاپشو میزارم حوصله توضیح نداشتم