لمس ناشناس5 صحنه دار

دلی · 16:09 1403/01/03

خب خب برین ادامه در ضمن از این به بعد پارت های منحرفی رمز دار میشن 

در ضمن این رمان تا آخر تعطیلات تموم میکنم

آیلین:


پپپپف پ کی این عاقد میاد جونم در امد اون برج زهرمار هم عین خیالش نی 
فقط من دارم از استرس آب میشم.
ددددددددددددددن

بسم الله الرحمن الرحیم خب مثل آدم زنگ درو بزن زهرمو ترکوندی 
به به جناب عاقد بلاخره تشریف آوردن 
به احترامش بلند شدم ویلیام هم به استقبالش رفت 

ویلیام: سلام خوش آمدید لطفا شروع کنید خطبه رو 

بابا وایسا بزار بیاد داخل از همون پیش در بخونه صیغه رو بی‌شعور
عاقد آمد روی مبل رو روم نشست و ویلیام هم پیشم 
عاقد با بسم الله شروع کرد به خوندن تا رسید به بله من 

دیدی آیلین عاقبت چی شد خودت از اول شانس نداشتی دختر الانم هم از صیغه شدنت هر چند صیغه ولی بازم حسرت به دل میمونی برا اینکه بگن عروس رفته گل بچینه عروس رفته کلاب بیاره ههه در واقع عروس الان داره میره کفن بخره برا خودش عزیزم کفن مامانم نمیبخشتم مطمئنم ولی مجبورم مامانم ببخشید مجبورم 

اصلن متوجه نشدم ک عاقد برا سومین بار داره از میرسه ک آیا وکیلم ؟ 
با بغضی ک گلومو عین ازائیل چسبیده بله خفیفی از دهنم در امد 
تموم شدی آیلین تموم شدی دیگه ایلینی وجود نداره تمام 
ویلیام با اولین سوال زود بله رو داد بعد از امضا عاقد برگه صیغه رو بهمون داد و رفت
ویلیام:لوووسی .....لوسی کجایی بیا


وا چرا گربشو صدا میزنه🫥


یهو یه خانم قد کوتاه و پوست سیاه و چاق از اشبپزخونه امد وااااتتتت پلی لوسی اسم یه گربس 😐😂

ويليام:لوسی اینو به اتاقش راهنماییش کن و وظیفه هاشو بهش بگو توهم برا شب آماده باش باهات کار دارم 


این به درخت میگن مردک 
برا شب آماده باش)اداش درمیاره(برا شب عمت آماده باشم برج زهرمار





خب پایان این پارت برا پارت بعدی ک منحرفه 😁😁۵ کام و ۵ لایک میخام عشقام